به گفته سارا جین بلیکمور، استاد روانشناسی و علوم اعصاب شناختی در دانشگاه کمبریج، فناوری که به محققان اجازه می دهد مغز زنده انسان را در عمل مشاهده کنند، درک ما از آنچه در دوران نوجوانی برای آن اتفاق می افتد تغییر داده است.
تا حدود 20 سال پیش تصور میشد که رشد مغز در حدود سن هشت سالگی، زمانی که مغز انسان به حجم کلی خود میرسد، به پایان میرسد، اما اکنون با توجه به اسکنهای MRI مشخص شده است که مغز دورهای از “بالا” را پشت سر میگذارد. نوروپلاستیسیتی» که تا اواسط دهه 20 زندگی ما ادامه دارد.
در حالی که بسیاری از افراد نوجوان و نوجوان را مترادف میدانند، در واقع این مورد تا اوایل تا اواسط دهه 20 ادامه دارد. پروفسور بلیکمور میگوید، امروزه اغلب کارشناسان، نوجوانی را به عنوان دورهای بین 10 تا 24 سالگی تعریف میکنند، اگرچه «تعریف نوجوانی در واقع بسیار دشوار است» و او تأکید میکند که برای افراد مختلف متفاوت است.
او می گوید بلوغ کلید شروع آن است، برخی از افراد در سن هشت سالگی وارد بلوغ می شوند و برخی دیگر در 13 سالگی – همه در محدوده طبیعی قرار دارند. اما آنچه واضح است این است که وقتی نوجوانی در اوایل تا اواسط دهه 20 به پایان می رسد، مغز با آنچه در اواخر دوران کودکی بود، چه از نظر ظاهر فیزیکی و چه از نظر نحوه عملکرد، بسیار متفاوت است. پروفسور بلیکمور میگوید: «مغز در دوران نوجوانی هم از نظر ساختار و هم از نظر عملکرد، رشد عظیمی را تجربه میکند.
در بزرگسالی مغز هنوز پلاستیک است و افراد می توانند مهارت های جدید بیاموزند و دانش جدید را جمع آوری کنند، اما رشد و تغییر دیگر به روش چشمگیر دوران نوجوانی رخ نمی دهد.
بلیکمور در پاسخ به این سوال که چگونه مغز در دوران نوجوانی تغییر می کند، در مورد ماده خاکستری و سفید مغز صحبت می کند. ماده سفید حاوی فیبرهای بلندی است که به بخش های مختلف مغز اجازه می دهد با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. در دوران نوجوانی، مقدار ماده سفید افزایش مییابد، زیرا فیبرها به طور فزایندهای با مادهای به نام میلین پوشانده میشوند که انتقال سیگنال عصبی بین نورونها را سرعت میبخشد (و زیر میکروسکوپ سفید نشان میدهد).
ماده خاکستری از نورون ها، سیناپس ها (اتصال بین نورون ها)، الیاف بدون پوشش و مواد دیگر تشکیل شده است. اینها تا اواخر کودکی تکثیر می شوند و سپس در دوران نوجوانی کاهش می یابند که بیشتر به دلیل تبدیل ماده خاکستری به ماده سفید از طریق پوشش میلین است. پروفسور بلیکمور میگوید: «در عین حال هرس سیناپسی وجود دارد، جایی که سیناپسها یا اتصالات هرس میشوند.
انسان ها در طول دوره بارداری تا اواخر کودکی تعداد زیادی سیناپس تولید می کنند. سپس در دوران نوجوانی سیناپس هایی که استفاده نمی شوند هرس می شوند و آنهایی که استفاده می شوند تقویت می شوند. هدف تمرین عملکرد بهینه مغز است.
تحقیقات نشان میدهد که هرس در قشر جلوی مغز رخ میدهد، ناحیهای از مغز که در انسان بسیار بزرگتر از هر گونه دیگری است، وقتی اندازه بدن در نظر گرفته میشود، و بهویژه در دوران نوجوانی انسان دیر به رشد کامل میرسد.
مسئولیت انواع کارکردهای اجرایی سطح بالا مانند برنامه ریزی و تصمیم گیری و حافظه فعال و مهار رفتارهای نامناسب و همچنین مواردی مانند همدلی و خودآگاهی و درک ذهن دیگران را بر عهده دارد [و] تعاملات اجتماعی. اینها نوعی از فرآیندها هستند که در دوران نوجوانی توسط تجربه محیطی شکل می گیرند و شکل می گیرند.
پروفسور بلیکمور در پاسخ به این سوال که چرا فکر میکند تکامل فرآیندی از رشد مغز را به وجود آورده است که در آن سیناپسهای فراوانی ساخته میشود و سپس هرس میشود، پروفسور بلیکمور میگوید: «در واقع این یک روش کاملاً هوشمندانه برای رشد مغز است. این بدان معناست که هر مغز فردی قادر خواهد بود خود را با محیط خاصی که در آن قرار دارد سازگار کند. قبل از اینکه بداند در چه محیطی قرار است بزرگ شود، گیر نمی کند.
تمام سیناپس هایی را ایجاد می کند که برای کنار آمدن با هر نوع محیط، هر نوع زبان، هر نوع محیط اجتماعی، هر نوع محیط فرهنگی، هر محیطی که نیاز به هر نوع مهارت یا آموزش یا تجربه ای داشته باشد [و] منتظر است ما در مورد 25 سال انتظار صحبت می کنیم، فقط برای اینکه بفهمیم هر فردی در چه محیطی قرار دارد و سپس [مغز] تصمیم می گیرد که کدام سیناپس باقی بماند و کدام یک از بین برود.
به نظر او جالب است که دوره رشد مغز انسان نسبت به گونههای دیگر بسیار طولانی است، با توجه به این واقعیت که در بیشتر تاریخ و در بیشتر فرهنگها، انسانها پدر و مادر میشوند و در اواسط نوجوانی به دنیای کار میپیوندند.
“من نمی دانم به این دلیل است که ما باید چنین جوامع اجتماعی پیچیده و شبکه های اجتماعی پیچیده ای را تشکیل دهیم و برای اینکه کاملاً از خانواده خود مستقل شویم باید بفهمیم که در کجای سلسله مراتب اجتماعی قرار داریم و به وفاداری های اجتماعی قوی نیاز داریم و باید بدانید که چگونه این کار را انجام دهید و همه اینها زمان می برد زیرا ما به تدریج خودمختارتر و مستقل تر می شویم.
تحقیقات نشان داده است که چگونه نوجوانان نسبت به کودکان یا بزرگسالان تمایل بیشتری به تمرکز روی همسالان خود دارند، چیزی که میتواند پدیدههایی مانند ترس از بالا بردن دست در کلاس را توضیح دهد یا رفتارهایی که آنها را به ورود به کلاس سوق دهد. هنگام بیرون رفتن از شرکت با پلیس مشکل دارید.
او می گوید که دانستن اینکه نوجوانان دارای مغزهایی هستند که بسیار متفاوت از مغز بزرگسالان هستند، می تواند برای والدین مفید باشد. “این توضیح بیولوژیکی برای برخی از رفتارهای معمولی نوجوانان می دهد که در غیر این صورت منطقی نیستند.”
نمونه کلاسیک آن جوان باهوش و تحصیلکرده ای است که همه چیز را در مورد مضرات سیگار یا مصرف غیرقانونی مواد مخدر می داند و با این حال، وقتی با دوستان خود هستند، می روند و این کارها را انجام می دهند.
ما نوجوانان را افرادی ریسکپذیر تصور میکنیم که خطرات فیزیکی، یا خطرات سلامتی یا خطرات قانونی را متحمل میشوند، اما در واقع وقتی نوبت به پذیرش هر نوع خطر اجتماعی میشود که ممکن است منجر به طرد شدن آنها از گروه همسالانشان شود، کاملاً ریسک گریز هستند. . و این مبنای بیولوژیکی دارد.»
این تمرکز نوجوان بر روی همسالان میتواند توضیح دهد که چرا بسیاری از نوجوانانی که رفتار مجرمانه انجام میدهند، وقتی به بزرگسالی میرسند، این رفتار را متوقف میکنند و ماهیت متفاوت مغز نوجوان چیزی است که ممکن است به موضوع مجازات در سیستم عدالت کیفری مرتبط باشد. پروفسور بلیکمور
یکی دیگر از جنبه های نوجوانی که والدین ممکن است بدانند در مورد آن مفید است، مربوط به خواب است. مغز ماده ای به نام ملاتونین تولید می کند که در کودکان و بزرگسالان باعث می شود فرد در پایان روز احساس خواب آلودگی کند (تغییرات در نور روز بر تولید ملاتونین تأثیر می گذارد). با این حال، تولید ملاتونین در نوجوانان چند ساعت دیرتر اتفاق میافتد، بنابراین ساعتهای بدنی متفاوتی دارند و بهطور کلاسیک، دیرتر بیدار میمانند.
اما ما آنها را وادار میکنیم که بلند شوند و مجبورشان کنیم به مدرسه بروند و این باعث میشود که با کمبود خواب راه بروند.»
اکنون چیزهای زیادی در مورد نقش مهم خواب در تسهیل پردازش اطلاعاتی که اخیراً به دست آوردهاید در مغز میدانیم، بنابراین داشتن دانشآموزان کمخواب «چیز خوبی نیست». پروفسور بلیکمور در کتاب سال 2018 خود، خودمان را اختراع می کنیم، زندگی مخفی مغز نوجوانان را پیشنهاد می کند که زمان شروع مدرسه ممکن است برای در نظر گرفتن مغز نوجوان تنظیم شود. انجام این کار ممکن است یادگیری و انگیزه را بهبود بخشد و جوانان را شادتر کند.
Riittakerttu Kaltiala، استاد روانپزشکی نوجوانان در بیمارستان دانشگاه تامپر در فنلاند، نوجوانی را به عنوان یک دوره رشد ویژه بین کودکی و بزرگسالی تعریف میکند [که با بلوغ جسمانی شروع میشود و تقریباً 10 سال بعد با تثبیت ساختارهای شخصیتی بزرگسالان پایان مییابد.
تغییرات شناختی متفاوتی که در این دوره اتفاق میافتد، با سرعتهای متفاوت یا در زمانهای مختلف اتفاق میافتد، و به گفته او، این جنبه «ناهمگام» رشد نوجوانی است که آن را بسیار جالب میکند.
“همه انواع خواستن و خواستن و احساس طلبی به سرعت رشد کرده است، اما توانایی کنترل احساسات و در نظر گرفتن متعادل عواقب انتخاب های خود، فقط بعدا ایجاد می شود.”
ظرفیت “تفکر انتزاعی پیچیده که مشخصه تفکر بزرگسالی است و به توسعه کنترل های عاطفی و توانایی [پیدا کردن] تعادل بین نشانه های عاطفی و واقعیت اجازه می دهد” – نزدیک به پایان فرآیند است. “آهسته ترین پیشرفت، کنترل عاطفی است.”
پروفسور کالتیالا وقتی در مورد نوجوانی صحبت میکند، مکرراً از عبارت «کار هویتی» استفاده میکند، که به گفته او مهمترین جنبه نوجوانی است.
«نوجوانی دورهای است که فرد شروع به این میکند که من کیستم و باید چه باشم؟» لباس، مدل مو، سلیقه موسیقایی، همه می توانند بخشی از این کاوش هویت را تشکیل دهند، چیزی که برای همه کسانی که این فرآیند را گذرانده اند آشناست.
پروفسور کالتیالا میگوید وقتی نوجوانان در حال بررسی گزینههای هویتی مختلف هستند، هویت آنها در واقع «تکهتکه و مرتبط با زمینه» است، به طوری که با یک گروه از همسالان، نوجوان میتواند احساس کند که یک نوع از افراد است و زمانی که در گروهی دیگر است، می توانند احساس کنند که آنها نوع دیگری هستند. این فقط موردی نیست که افراد وقتی با گروههای مختلف هستند، خود را به شیوههای مختلف نشان میدهند. نوجوانان واقعاً در زمینه های مختلف احساس متفاوتی دارند. او می افزاید و نه تنها این مشکلی نیست، بلکه ماهیت نوجوانی است.
پروفسور کالتیالا میگوید گاهی اوقات وقتی نوجوانی شروع میشود و فرزندانشان تغییر میکنند، والدین میترسند. نوجوانان می توانند “کمی شبیه پوسته ای باشند که بسته می شود و نمی خواهند صحبت کنند.”
اما او می گوید که بهتر است والدین اعصاب خود را از دست ندهند و به صحبت با فرزندان نوجوان خود ادامه دهند.